نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

15 روش برای لاغری شکم

.

.

.

قدیم‌ها، چاق بودن و شکم بزرگ داشتن نشانه‌ای بود از اعیان و اشراف

بودن. اما این روزها دیگر کسی اضافه وزن را دوست ندارد و بیشتر آدم‌ها دوست دارند اندامی باریک داشته باشند.

این مطلب، شما را با 15 تمرین ورزشی آشنا می کند که انجام روزانه آنها می تواند شما را خوش هیکل تر کند و اثری از شکم چاق باقی نماند.

  1. روی یک صندلی دسته دار بنشینید. ساعد دست های تان را روی دسته صندلی بگذارید. ران های تان را به هم بچسبانید و سعی کنید پاهای تان را حداقل 6 سانتی متر از سطح زمین بالاتر بیاورید. 10 ثانیه در این وضعیت بمانید و دوباره به حالت اول برگردید. شما باید این حرکت را از 5 مرتبه در روز شروع کنید و کم کم به 20 مرتبه در روز برسانید.

 

  1. روی یک بالش به پشت دراز بکشید. دستان خود را در امتداد بدن تان قرار دهید و پاهای تان را به هم بچسبانید. حالا سعی کنید که بدون استفاده از دست، پاهایتان را 15 تا 20 سانتی متر بالا بیاورید و حداقل 5 ثانیه در این وضعیت بمانید. این حرکت هم می تواند از 5 مرتبه در روز شروع شود و به 20 تا 25 مرتبه هم برسد.

 

  1. وقتی پیاده روی می کنید، هنگام راه رفتن بدن خودتان را به سمت چپ و راست متمایل کنید. با این کار، هم شکم تان آب می شود و هم پهلوهای تان.

 

  1. از حلقه های ورزشی برای کوچک شدن شکم تان استفاده کنید. شما می توانید در ابتدای کار، تنها روزی 2 دقیقه یا 50 بار حلقه بزنید و به مرور زمان حلقه زدن را تا 30 دقیقه هم ادامه دهید.

 

  1. دراز و نشست یکی از موثرترین و ساده ترین ورزش هایی است که می تواند شکم را کوچک کند. پس به پشت روی زمین دراز بکشید. دست های تان را پشت گردن خود گره بزنید و هر چند بار که می توانید حرکت دراز و نشست را تکرار کنید و در روزهای بعد، دفعات تکرار حرکت را افزایش دهید.

 

  1. هنگام پیاده روی، ضربه های سبک و آرامی را با انگشتان دست به شکم تان وارد کنید. این جوری تحرک ماهیچه های شکم خود را افزایش می دهید و باعث می شوید که آنها چربی بیشتری بسوزانند.

 

  1. در طول روز شکم بندهای سفت و محکم را دور شکم خود ببندید.

 

  1. همان طور که نشسته اید و مشغول کارهای روزمره تان (مثلا تماشای تلویزیون) هستید، با کف دست خیلی آهسته به شکم خود ضربه بزنید.

 

  1. طناب زدن هم برای کوچک کردن شکم بسیار مفید است، به شرطی که شما حداقل روزی 50 مرتبه طناب بزنید.

 

10. زیاد یک جا ننشینید. نشستن طولانی مدت باعث چاق شدن افراد می شود و این چاقی ها هم بیشتر در ناحیه ران پا و شکم رخ می دهد. شاید به همین خاطر باشد که بیشتر رانندگان شکم بزرگی دارند.

 

11. سرپا بایستید. دو دمبل نیم تا دو کیلویی دست تان بگیرید و دست های تان را به حالت عمود با بدن تان قرار دهید. حدود 20 ثانیه در این حالت بمانید و بعد از 10 ثانیه استراحت این حرکت را دوباره انجام دهید. برای هر چه زودتر آب شدن شکم تان باید این حرکت را حداقل روزی 15 مرتبه انجام دهید و به مرور آن را به 30 مرتبه در روز هم برسانید.

 

12. به پشت دراز بکشید. یک بالش کوچک زیر پاشنه پاهای تان قرار دهید و دست های تان را در راستای پهلو های تان روی زمین بگذارید. دوباره دو دمبل نیم تا دو کیلویی در دست بگیرید و سپس دست هایتان را به صورت صاف 10 سانتی متر از سطح زمین بالا بیاورید. 10 ثانیه در این حالت بمانید، 5 ثانیه استراحت کنید و این حرکت را حداقل 7 بار در روز انجام دهید.

 

13. سرپا بایستید. دست های تان را کاملا از هم باز کنید و یک پای تان را از روی زمین بردارید و بدن تان را به سمت جلو و پای بلند شده تان را به سمت عقب متمایل کنید. چند ثانیه دراین وضعیت بمانید و در هر مرتبه تکرار، پای بلند شده تان را جابه جا کنید.

 

14. به پشت دراز بکشید. دستان خود را پشت سرتان قلاب کنید و کمی سر و شانه های تان را به سمت جلو متمایل کنید. این حرکات را در حالی انجام دهید که پاهای تان به صورت عمود با بدن تان قرار دارند.

 

15. به پشت دراز بکشید. زانوهای تان را کمی خم کنید. دست های تان را پشت گردن تان قلاب کنید و سر و شانه های تان را تا وسط کمر به سمت جلو متمایل کنید.

.

.

.

SMN



:: برچسب‌ها: لاغری , سلامت , شکم , سلامتی , درمان چاقی ,
:: بازدید از این مطلب : 597
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 آبان 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

داستان پندآموز مادر یک چشم

.

.

.

پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایره‌ای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایره‌ای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن

فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «می‌تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»

مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید

معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمی‌دونستم…، شرمنده‌ام

مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمره‌ام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم

نتیجه:

بیاید اینقدر ساده به دیگران نمره‌های پائین و منفی ندیم. بیاید اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلط‌مون نشکنیم.

.

.

.

SMN



:: برچسب‌ها: داستان کوتاه , آموزنده , داستان , داستان آموزنده , داستان عبرت آموز ,
:: بازدید از این مطلب : 458
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 آبان 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

داستان کوتاه آرامش سنگ و برگ

.

.

.

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"

استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: "به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود".

سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: "این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟"

مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: "اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می‌رود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ می‌داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم"!

استاد لبخندی زد و گفت: "پس چرا از جریان‌های مخالف و ناملایمات جاری زندگی‌ات می‌نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده‌ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده".

استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: "شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می‌کردید یا آرامش برگ را"؟

استاد لبخندی زد و گفت: "من در تمام زندگی‌ام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم. من آرامش برگ را می‌پسندم".

.

.

.

SMN



:: برچسب‌ها: داستان کوتاه , آموزنده , داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 482
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 آبان 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

حکایت تکان دهنده مرد گناهکار

.

.

.

"ملا فتح‏اللَّه كاشان" در تفسير منهج الصادقين، و «آيت اللَّه كلباسى» دركتاب انيس الليل نقل كرده ‏اند:

در زمان «مالك دينار» جوانى از زمره اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت.

مردم به خاطر آلودگى او جنازه‏اش را تجهيز نكردند، بلكه در مكان پستى و محلّ پر از زباله‏ اى انداختند و رفتند.

شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن. عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدكاران است، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديّت شد؟

 

جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گريان گفت:

يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ.

اى كه دنيا و آخرت از اوست، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت.

مالك،كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم؟ و كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم؟

.

.

.

SMN



:: برچسب‌ها: داستان کوتاه , آموزنده , داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 451
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 آبان 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

11 روش برای لاغری با سرعت باور نکردنی

.

.

.

اگر چه به نظر خیلی از چاق‌ها رسیدن به وزن ایده‌آل آرزویی دست نیافتنی است، اما رعایت چند نكته كلیدی می‌تواند تاثیر چشمگیری در تحقق این رویا داشته باشد.

1 – خوردن عرق نعنا یا جویدن آدامس اكالیپتوس میل به غذا خوردن را به سرعت سركوب می‌كند.

2- كافئین اسیدهای چرب را آزاد می‌كند و شما می‌توانید راحت‌تر چربی بسوزانید. پلی فنل موجود در چای سبز در كنار كافئین، موجب افزایش سوخت كالری می‌شود (البته اگر فشارخون بالا دارید این نكته را نادیده بگیرید.)

3 – از روغن زیتون استفاده كنید. این روغن هم سالم‌تر است هم موجب می‌شود غذای كمتری مصرف كنید.

4 – كم‌آبی بدن می‌تواند متابولیسم شما را تا 3درصد كندتر كند. یعنی اگر 70 كیلو وزن داشته باشید، حدودا روزانه 45‌كالری كمتر خواهید سوزاند. به عبارت دیگر، سالی 2200 گرم بیشتر چاق می‌شوید. پس آب كافی بنوشید.

5  – حالا كه صحبت از آب شد، بدنیست یك بطری تهیه كنید و برای هنگامی كه از منزل خارج می‌شوید آن را پر از آب كنید تا همیشه آب كافی در دسترس داشته باشید.

6 – هویج، كرفس، سیب‌زمینی را به جای رنده كردن، به قطعات بزرگ‌تر خرد كنید. این كار باعث می‌شود مدتی را صرف جویدن كنید و مقدار كمتری را بخورید.

7- به یاد داشته باشید كه شما می‌توانید روزانه تا 700 كالری انرژی بسوزانید.

8 – نشان داده شده است كه نگاه كردن در آینه هنگام غذاخوردن باعث می‌شود كه 22 تا 32 درصد كمتر غذا مصرف كنید.

9 – اگر تلفن منزلتان قابل حمل است، می‌توانید به جای آن كه بنشینید و با تلفن صحبت كنید، هنگام صحبت كردن كارهای خانه را انجام دهید. ریختن لباس‌ها داخل ماشین‌ لباسشویی (68 كالری)، چیدن میز (85كالری) یا آب دادن گل‌ها (102 كالری) می‌تواند وزن بدن‌تان را كم كنند (مقادیر براساس یك فرد 70 كیلویی بیان شده‌‌اند.)

10 – وزن غذا چیزی است كه باعث پر شدن شكم شما می‌شود. پس می‌توانید از پرتقال، توت فرنگی، گریپ فروت، طالبی، اسفناج پخته و بروكلی استفاده كنید.

11 – می‌توانید یادآوری‌های لازم برای كاهش وزن را روی تكه‌های كاغذ یادداشت كنید و در جاهایی كه راحت قابل دیدن است مانند روی یخچال و … بچسبانید تا همیشه به یاد داشته باشید نباید زیاد غذا بخورید.

این توصیه‌ها را به خاطر بسپارید و آنها را رعایت كنید. پس از مدتی خواهید دید كه همین توصیه‌های به ظاهر ساده، می‌توانند كمك بزرگی به شما بكنند و شما را در زمینه‌ای كه مدت‌ها برای كسب موفقیت در آن تلاش می‌كردید به نتیجه برسانند.

.

.

.

SMN



:: برچسب‌ها: لاغری , سلامت ,
:: بازدید از این مطلب : 503
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 21 آبان 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

 5 راه حل سریع برای صاف كردن شكم:

.

.

.

آیا می خواهید شكم بزرگ تان را سریع كوچك كنید ؟ ما در این مقاله راه حل هایی فوق العاده را به شما ارائه می دهیم.

از کم شروع کنید

همان طوری که اگر شناکردن را بلد نباشید، روز اول به قسمت عمیق استخر شیرجه نمی زنید، در اینجا هم در اولین دفعات ، هیچ وقت نباید از حرکت های پیچیده و پیشرفته ی مربوط به عضلات تنه شروع کنید. از حرکات با دامنه کوتاه شروع کنید(مثلا یک تخته را به مدت 15 تا 20 ثانیه نگدارید)، و سپس هنگامی که قدرت عضلات بالاتنه تان بهبود یافت و در انجام حرکت ها مهارت پیدا کردید اقدام به انجام تمرین های دشوارتر کنید.

عضله های زیر لگن خود را به کار بگیرید

با به کار گیری این عضله ها( این عضله ها آنهایی هستند که با متراکم کردن آنها جریان ادرار قطع می شود)، قبل و درحین نرمش های مربوط به عضلات شکمی، به صورت بهتری عضله های عرضی پایین شکم را وارد کار می کنید. عضله های عرضی دور شکم مانند یک کمربند تنه شما را در بر می گیرند. این کار کمک می کند که ناحیه میانی اندامتان محکم شود.

بر روی ورزش تمرکز کنید

بسیاری اوقات در هنگام انجام تمرین های ورزشی، از نظر ذهنی توجهی به حرکات خودمان نداریم. تلویزیون تماشا می کنیم، به کارهایی که باید انجام بدهیم فکر می کنیم، یا حتی فقط در فکر آن هستیم که ورزشمان زودتر تمام بشود، به جای آن که به آنچه انجام می دهیم توجه داشته باشیم. با تمرکز کردن خوب بر روی ورزش، شما نه تنها کمتر در معرض آسیب دیدن هستید(زیرا حواستان جمع است و به صدای بدنتان گوش می دهید)، بلکه شما ارتباط ذهن و بدنتان را برقرار می کنید که کمک می کند تا رشته های عضلانی بیشتری را به کار بگیرید و در نتیجه نتایج بهتری از کارتان بگیرید.

قفسه سینه را جمع کنید

در دراز و نشست معمولی، افراد معمولا بدون توجه شیوه درست این حرکت، بالا و پایین می روند. احتمالا شما هم همین طور هستید؟ خوب ، روش درست این است که هنگامی که در این حرکت به سمت پایین می روید حواستان را جمع کرده و قفسه سینه خود را جمع و بسته نگهدارید. این کار کمک می کند که عضله های بخش شکم را بیشتر منقبض کنید، همچنین عضله های کمربند شکمی را بیشتر به کار می گیرید و پشت خود را به خوبی تحت حمایت قرار می دهید.

نفس خود را نگه ندارید

عضلات بالاتنه شما برای انجام فعالیت با ظرفیت کامل، نیازمند اکسیژن است، لذا باید مطمئن باشید که مرتبا تنفس می کنید. به عنوان یک قاعده کلی، لازم است که در آسانترین بخش حرکت، نفس را به درون سینه بکشید(مثلا در هنگامی که در نرمش کرانچ، به پایین می آیید) و در هنگامی که بیشترین نیرو را وارد می کنید، نفس را بیرون بدهید( در هنگام بالا بردن تنه در حرکت کرانچ و دراز و نشست).

.

.

.

SMN



:: برچسب‌ها: لاغری , سلامت ,
:: بازدید از این مطلب : 528
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 آبان 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

داستان آموزنده درخشش کاذب !

.

.

.

شخصی میگوید : یک روز صبح به همراه یکی از دوستان آرژانتینی ام در بیابان ” موجاوه ” قدم می زدیم که چیزی را دیدیم که در افق می درخشید . هرچند مقصود ما رفتن به یکدره ” بود ، برای دیدن آنچه آن درخشش را از خود باز می تاباند ، مسیر خود را تغییر دادیم .

تقریباً یک ساعت در زیر خورشیدی که مدام گرم تر می شد راه رفتیم و تنها هنگامی که به آن رسیدیم توانستیم کشف کنیم که چیست . یک بطری نوشابه خالی بود و غبار صحرایی در درونش متبلور شده بود .

از آن جا که بیابان بسیار گرم تر از یک ساعت قبل شده بود ، تصمیم گرفتیم دیگر به سمت ” دره ” نرویم . به هنگام بازگشت فکر کردم چند بار به خاطر درخشش کاذب راهی دیگر ، از پیمودن راه خود باز مانده ایم ؟ اما باز فکر کردم ، اگر به سمت آن بطری نمی رفتیم چطور می فهمیدیم فقط درخششی کاذب است ؟

نکته اخلاقیهر شکست لااقل این فایده را دارد ، که انسان یکی از راه هایی که به شکست منتهی می شود را می شناسد.

.

.

.

S.M.N



:: برچسب‌ها: داستان , داستان کوتاه , داستان آموزنده ,
:: بازدید از این مطلب : 500
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 23 شهريور 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

داستان زیبای مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است!

.

.

.

در فولکلور آلمان ، قصه ای هست که این چنین بیان می شود :
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.
متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند ،آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض کند ، نزد قاضی برود و شکایت کند.
اما همین که وارد خانه شد ، تبرش را پیدا کرد . زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می کند!
پائلو کوئیلو میگوید: "همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسان ها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!"

.

.

.

S.M.N



:: برچسب‌ها: داستان , داستان کوتاه , آموزنده ,
:: بازدید از این مطلب : 508
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 23 شهريور 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

داستان چهار شمع !

.

.

.
رسم است که در ایام کریسمس و در واقع آخرین ماه از سال میلادی چهار شمع روشن می نمایند ، هر شمع یک هفته می سوزد و به این ترتیب تا پایان ماه هر چهار شمع می سوزند ، شمع ها نیز برای خود داستانی دارند . امیدواریم با خواندن این داستان امید در قلب تان ریشه دواند .
شمع ها به آرامی می سوختند ، فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبت های آن ها را بشنوی .

اولی گفت : من صلح هستم ! با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد .
فکر میکنم به زودی از بین خواهم رفت . سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین رفت .

دومی گفت : من ایمان هستم ! با این وجود من هم ناچارا مدتی زیادی روشن نمی مانم ، و معلوم نیست تا چه زمانی زنده باشم ، وقتی صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و شعله اش را خاموش کرد .

شمع سوم گفت : من عشق هستم ! ولی آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم . مردم مرا کنار می گذارند و اهمیت مرا درک نمی کنند ، آنها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین کسانشان را هم فراموش می کنند و کمی بعد او هم خاموش شد .

ناگهان … پسری وارد اتاق شد و شمع های خاموش را دید و گفت : چرا خاموش شده اید ؟ قرار بود شما تا ابد بمانید و با گفتن این جمله شروع کرد به گریه کردن .

سپس شمع چهارم گفت : نترس تا زمانی که من روشن هستم می توانیم شمع های دیگر را دوباره روشن کنیم .
من امید هستم !

کودک با چشم های درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد .

چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگی تان خاموش نشود . چرا که هر یک از ما می توانیم امید ، ایمان ، صلح و عشق را حفظ و نگهداری کنیم.

.

.

.

SMN



:: برچسب‌ها: داستان , داستان کوتاه , آموزنده ,
:: بازدید از این مطلب : 469
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سید مهدی نقیب

 

داستان کوتاه قهرمانی با یک امید

 

.

 

.

 

.

 

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد، استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می‌تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه‌ها ببیند!

 

در طول شش ماه استاد فقط روی بدن‌سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد! بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می‌شود. استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک‌فن کار کرد.

 

سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک‌فن همه حریفان خود را شکست دهد! سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه‌ها نیز با استفاده از همان تک‌فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری؛ آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشور انتخاب گردد.

 

وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی‌اش را پرسید. استاد گفت: ” دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دستی نداشتی!”

 

^^^یاد بگیر که در زندگی، به نقاط ضعف خود به دید فرصت نگاه کنی.^^^

 

.

 

.

 

.

 

SMN



:: برچسب‌ها: داستان , داستان کوتاه , داستان آموزنده ,
:: بازدید از این مطلب : 498
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 25 خرداد 1393 | نظرات ()